eshgholane
من همچون صحرایی که زیر آفتاب سوزان تابستان خشک و چون آتش شده در انتظار فرارسیدن شب و نسیم خنک آن است منتظر آمدن تو هستم ... و آغوش خود را برای تو باز کرده ام می خواهم مقدم تو را با اشعار و نغمات جانسوز خود استقبال کنم اما افسوس که نمی توانم .... و از قلب من جز آهی عمیق چیزی خارج نمی شود و این آه چون نسیمی است که از سبزه زار خشکیده و سوخته ای عبور می کند ....
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |